از « برهنه در باد » تا « انسان »
نگارش و برگردان: نیلاب موج سلام نگارش و برگردان: نیلاب موج سلام

 

برگرفته از سايت فردا

 

 به اضافۀ ترجمۀ تصنیف آهنگ ماندگار « انسان »

دوستی و مهر ورزی مرز نه میشناسد. احساس بشر دوستی را نه میتوان در چهار چوب تبار، دین و آیین، مذهب و جنس محدود کرد. آن گاه که درد انسان افغانستان مرز ها را پشت سر مینهد؛ انسان عراق مورد تجاوز  قرار  میگیرد؛ انسان فلسطین زیر نام « دفاع از اسراییل » به مرگ و خانه به دوشی محکوم میشود؛ انسان سومالیا در اثر جنگهای پیهم در قعر فقر و مرض فرو برده میشود؛ انسان هند به روی جاده به دنیا می آید و در همانجا از دنیا میرود؛ اگر حسی مرا همدرد آنها بسازد، آن انساندوستی خواهد بود. برای من هر انسانی که به کمک انسان دیگر در روز و روزگاری که « عصا را از کور میدزدند »، بشتابد، به هر دین و آیینی که باشد، سزاوار احترام است.

 هیربرت گرینیمایر در آهنگ ِ « پارچه یی از آسمان » چنین میخواند: « میلیاردها رنگ وجود دارد\ و هر یک درخشش دیگری دارد ... ».

هر چه به آهنگهای گرینیمایر ژرف شده ام، به همان پیمانه بیشتر خواسته ام در مورد او و هنرش بدانم. با دست یافتن به معلومات اجمالی در مورد او بی سبب نه دانستم، آن را با شما دوستان قسمت کنم.

هیربرت گرینیمایر(1) خالق آهنگ « انسان{2} » است که پیش از انتشار، جایزۀ پلاتین را به دست آورد. آهنگ 

« طیاره ها در شکم {3}» او به کلاسیکهای موسیقی آلمان مبدل گشته و از سوی دهها هنرمند به زبانهای گونه گون بازخوانی شده اند.

 گرینیمایر سرپرست پروژۀ کمک به نادار ترینهای افریقا زیر نام « رای تو علیه فقر{4} » با آهنگ « برهنه در باد{5}»؛ محبوبترین هنرمند آلمانی، آواز خوان سرشناس، کامپوزیتور، بازیگر پارچه های تیاتری و هنرپیشۀ فلمهای تلویزیونی، انسانی است با درد آشنا.

هیربرت گرینیمایر به تاریخ دوازدهم اپریل سال 1956 در شهر گیت تینگن آلمان تولد شده است. چهار ماهه بود که والدینش به شهر بوخوم آمدند. او در این شهر در یک خانوادۀ پروتستانتی در خانۀ پدری با دو برادرش دیتریش و ویلهیلم بزرگ شد. پدرش یک مرد بسیار جدی و سختگیر بود و مادر بزرگش از آواز خوانان شهر. او خود میگوید:
« در میان عشق، علاقه به موسیقی و جدیت بزرگ شده ام».

در ده ساله گی استعداد هنریش در جریان فرا گرفتن ساعات درس پیانو برجسته شد. او به حیث بهترین دانش آموز صنف دوازده ساله بود که نخستین گروه هنری را ایجاد کرد. همزمان در حوزۀ تیاتر به وی توجه نشان دادند. گرینیمایر هنوز پانزده سال داشت که نخستین دست مزدش را کمایی کرد. او لیسه را در اوست رینگ به پایان رساند و به صفت دانشجو در رشتۀ علم موسیقی و علم حقوق برای 23 سمستر نام نویسی و تنها در شش سمستر اشتراک کرد. سپس به حیث آواز خوان گروه « بو»  در تیاتر شهر بوخوم برای نخستین بار در تماس مستقیم با تیاتر و زنده گی برآمد.

در سال 1974 نخستین کامپوز را تنظیم کرد. پیشرفتش را در حوزۀ هنرپیشه گی مدیون یواخیم پرین، کسی که او را برای پارچۀ تیاتری« جان، جورج، پاول، رینگو و بیست » از ویللی رسیل برای نخستین بار به روی ستیژ کشاند، میداند.

او خود در مورد چنین میگوید:« من هرگز یک هنرپیشۀ بزرگ نه بوده ام. من در پارچه های شکسپیر همیشه نقش عاشق احمق و ساده ترین را که به این سو و آن سو میدوید، بازی کرده ام. » گرینیمایر در سال 1976 رهنمای موسیقی در خانۀ هنرپیشۀ شهر بوخوم شد و هنوز  نقشهای گونه گون را در پارچه های تیاتری میپذیرفت.

پیشرفتش در عرصۀ هنرپیشه گی آن گاه آغاز شد که در سال 1977 نقشی را در فلم تلویزیونی « گروگانان » بازی کرد. او در سال 1978 در جریان فلمبرداری فلم ِ « این برای ما کفایت نه میکند » با هنرپیشۀ نامور انا هینکیل آشنا شد. او انا را به خاطر می آورد و چنین میگوید: « او از هامبورگ آمد و یک شخصیت سخت  مغرور [ به معنای مثبت آن ـ م.] بود، هرگز شکایت نه میکرد بلکه هماره تلاش میورزید تا بسیار ژرف لحظه لحظۀ دقایق خوشبختی را زنده گی کند. ».

در همین سال اولین البوم وی با گروه هنری جاز راک « دریا » که گرینیمایر  آواز خوان این گروه بود، انتشار یافت. در سال 1979 نوار تنهایی وی به نام « هیربرت گرینیمایر » انتشار یافت  و « لیموی طلایی » را بابت زشتترین البوم سال حایز گشت. در سال 1981 البوم « دو »ی  وی بیرون داده شد که آنهم نا موفق خوانده شد.

گرینیمایر فردیت گراییش را به اثبات رسانده، میگوید « به نظرم، من آواز خوان هستم. من کدام سفر شعری انجام نه میدهم. من یک آواز خوان هستم و  تلاش میورزم زبان [ زبان شعر ـ م. ] را به گونه یی تغییر بدهم و به هم گره بزنم که مانند یکی از آلات موسیقی از آن کار گرفته بتوانم».

در همان سالها، او حواس، وقت و نیروی خویش را بیشتر بر موسیقی متمرکز ساخت. برای البومهای بعدی « انا» و « موسیقی، تنها در صورتی که بلند باشد » کنسرتهایی وی به خاطر بیعلاقه گی دوستداران بهم زده شدند.

در سال 1983 پس از انتشار البوم « احساسات ترکیبی »، شرکت انتر کارد تون گ. ام. ب. ها.  قرار داد را با گرینر مایر به خاطر به فروش نه رسیدن البومهایش فسخ کرد.

 در سال 1984 با شرکت جدید انتشار نوار ای. ام. ای قرار دادی را امضا کرد و از آن طریق البوم « 4630 بوخوم » را بیرون داد که موفقیت بزرگ به همراه آورد.

خودش در مورد تهیۀ این البوم میگوید« میخواستم یک گروه هنری را ایجاد کنم. نوازنده گان من نه میخواستند با من یکجا گروهی را ایجاد کنند زیرا برای شان پر از ریسک بود، پس خودم به تنهایی روی البوم { بوخوم} ام کار کردم. ». این البوم در دشوار ترین مقطع زمان هفتاد و نه هفته در شمار بهترین آهنگهای آلمان ماند. سپس آهنگ « مرد ها» او را در آلمان سر شناس ساخت.

 آهنگهای « الکل»  و « طیاره ها در شکم » حالا دیگر به کلاسیکهای راک ـ پاپ آلمان مبدل شده که دهها هنرمند سرشناس این آهنگها را باز خوانده اند.

در سالهای 1986 با البوم که حاوی آهنگهای « رقص کردن » و « لبخند زدن » بود، موسیقی گرینیمایر شکل سیاسی به خود گرفت. این آهنگها تبصره هایی بودند بر وضعیت ملت جرمن و انتقاد بر دولتمداری احزاب سوسیال دموکراتهای مسیحی و لیبرالهای آلمانی و صدر اعظم آن زمان هلموت کول.

سپس او  در فستیوال « ضد جنون » در « واکر دورف » در برابر صد هزار تماشاچی کنسرت اجرا کرد. در سال 1988 با انتشار البوم دیگر از او  که شامل آهنگهای «محکم بگیر »، «  ماه شب چهارده هم» و « چی معنا میدهد؟» بود، موفقیت بزرگی در آلمان و کانادا نصیبش شد.

در همان مقطع او برای بازی در فلم تلویزیونی « تابستان در لیزمونا » حایز جایزۀ طلا شد.

در سال 1991پس از فرو ریختن دیوار برلین البوم « تجمل » وی که آواز مردم را فریاد، تفاوت موجود میان شرق و غرب را به تصویر میکشید، گل کرد؛ به زبانهای انگلیسی و فرانسوی خوانده شد و سخت مورد استقبال قرار گرفت.

گرینیمایر در بیستم جنوری سال 1993 با خانمی که از وی دو فرزند به نامهای فیلیکس و ماری داشت، ازدواج کرد. در همان سال البوم « پراگنده گی » را انتشار داد. این البوم جای اول را در میان موفقترین پارچه های موسیقی آلمانی به دست آورد و سپس بیش از شش صد هزار دوستدار هنر برای اشتراک در کنسرت او صف بستند.

در سال 1994 برنامۀ موزیک ام. تی .فیی بریتانیا برای نخستین بار هنرمندی را که به زبان انگلیسی گپ نه میزد، به برنامه  دعوت کرد: او هیربرت گرینیمایر بود.

او در سال 1998 با خانواده اش به لندن کوچید و در آنجا یک ستودیوی شخصی را ایجاد نمود؛ کار ضبط نوار را به زبان آلمانی به پیش برد. در همان سال البوم « همه چیز دگرگون باقی میماند » را انتشار داد. این البوم  پس از سپری شدن چند هفته جایزۀ پلاتین را حایز شد و در نخستین سفر  سه صد و پنجاه هزار علاقمند در کنسرت اشتراک کردند.

در سوم نوامبر سال 1998 برادر گرینیمایر، ویلهیلم، دیده از جهان پوشید. هنوز باور از دست دادن برادرش به یقین مبدل نه شده بود که در پنجم نوامبر همان سال همسر و همراز زنده گیش،انا، رخت از جهان بست. این دو ضربه تاثیر بسیار ناگوار در زنده گی و حالات روانی وی بر جا گذاشتند و باعث شدند که گرینر مایر تا مدتی از فعالیتهای هنری و اجتماعی دست کشد و به انزوا پناه برد.

سرانجام در سال 2000  در « ایکس پو » ی شهر هانوور کنسرتی را با یک آرکستر هشتاد نفری اجرا کرد که با استقبال بینظیر و تحسین فراوان رو به رو گشت.

در سال 2002 البوم « انسان » که ادامه و بخش سوم « پراگنده گی » و « همه چیز دگرگون باقی میماند» بود، بیرون داده شد.

 البوم « انسان » وی به گونۀ استثنایی پیش از انتشار جایزۀ پلاتین را حایز شد. این آهنگ به حیث یکی از آهنگهای بی بدیل و جاودان در تاریخ موسیقی رقم خورد. گرینیمایر پس از انتشار  البوم « انسان » سفر کنسرتی را در آلمان زیر نام « از دیروز تا انسان با تمنیات نیک » انجام داد که یک ونیم میلیون نفر از کنسرتهایش دیدن بعمل آوردند. او به خاطر قرار دادهای پیهم و فشار زیاد ناچار گشت، شماری از قرار داد ها را در وابسته گی با کنسرتهایش فسخ کند.

در اپریل سال 2006 آهنگ « زمان آن است که چیزی روی بدهد » بیرون داده شد. این آهنگ برای گشایش مسابقۀ فوتبال جام جهانی 2006 که در آلمان برگزار گردید، با هنرمندانی از کشور مالی « دوو امادیو » و « مریم » اجرا شد و حایز مقام اول گردید.

هیربرت گرینیمایر به اضافۀ استعداد، کار نستوه، عشق به هنر موسیقی شخصیتی دارد والا و قلبی بزرگ.  او از سال 1985 بدین سو پروژه یی را به خاطر کمک به نادار ترین افریقاییان روی دست گرفته است. آهنگ « برهنه در باد » را که به این بهانه خوانده است، حایز مقام سوم در « موفقترین پارچه های موسیقی آلمانی »  شد.

گرینیمایر، سرپرست پروژۀ « رای تو علیه فقر »، از سال 2005 به فعالیتهایش تحرک بیشتر بخشیده است. او از همۀ کشور های صنعتی اروپایی خواسته است تا وی را در این پروژه مدد برسانند تا، تا به سال 2015 در تمام دنیا فقر به نیم برسد.

در دوم جولای 2005 بود که زیر نام « روز گروه سپید » نه کنسرت را با هنرمندان سرشناس جهان به منظور جلب توجه جهانیان به « رای تو علیه فقر » سازماندهی کرد. این کنسرت در حالی در برلین برگزار گردید که سران « گروه هشت » در آن شهر ملاقات داشتند.

 

 

 

Mensch

انسان

ترجمۀ تصنیف آهنگ: ن. م. سلام

 

 

اکنون زمان مناسبی است

هم اکنون خوب است

هیچ چیز واقعا مهم نیست

پس از جزر، مد می آید

در ساحل زنده گی

بدون دلیل، بدون تفکر

 

و هیچ چیز بیهوده نیست

من رویاها را بر ریگ بنا میکنم

و این، این درست است

همه چیز در راه است

و این زمان ِ آفتاب است

بدون شکایت و آزاد

 

و انسان انسان نام دارد

زیرا او فراموش میکند

زیرا او رد میکند

و زیرا او در شگفت اندر میشود و مقاومت میکند

زیرا گرمی میپراگند، آن گاه که قصه میگوید

 

زیرا او میخندد

زیرا او میزید

 نبودت را احساس میکنم

 

سقف آسمان باز شد

بی ابر و آبی اوقیانوسی

تلفن، گاز، برق

هنوز پرداخته نه شده و چنین هم میشود زیست

 

آرامشت را با من قسمت کن

اگر هم از پیش به توافق رسیده

من عشق ترا نه میخواهم

من پیمان ترا میخواهم

 

هم اکنون زمان مناسبی است

همه چیز در راه است

و این زمان آفتاب است

نامکدر و سبک

 

و انسان انسان نام دارد

زیرا او خطا میکند و زیرا او میجنگد

و زیرا او آرزو میبندد و دوست میدارد

زیرا او احساس میکند و میبخشاید

 

زیرا او میخندد

زیرا او میزید

 نبودت را احساس میکنم

 

اوه، زیرا او میخندد

 زیرا او میزید

 نبودت را احساس میکنم  

 

هم اکنون زمان مناسبی است

همه چیز در راه است

و این زمان آفتاب است

نامکدر و سبک

 

و انسان انسان نام دارد

زیرا او میلغزد و زیرا او میجنگد

زیرا او آرزو میبندد و دوست میدارد

زیرا او احساس میکند و میبخشاید

 

و زیرا او میخندد

و زیرا او میزید

 نبودت را احساس میکنم

 

اوه، زیرا او میخندد

زیرا او میزید

 نبودت را احساس میکنم

 

هم اکنون زمان مناسبی است

همه چیز در راه است

و این زمان آفتاب است

نامکدر و سبک

 

و انسان انسان نام دارد

 زیرا او فراموش میکند

زیرا او رد میکند

 

و زیرا او خود را به هر در میزند و باور میکند

تکیه میکند و اعتماد

 

و زیرا او میخندد

و زیرا او مزید

 نبودت را احساس میکنم

 

اوه، این دیگر درست است

این یکسان درد میکند

این زمان آفتاب است

بدون طرح، بدون همراه

و انسان انسان نام دارد

زیرا او به خاطر می آورد، زیرا او میجنگد

زیرا او آرزو میبندد و دوست میدارد

زیر ا او احساس میکند و میبخشاید.

 

و زیرا او میخندد،

و زیرا او میزید

 نبودت را احساس میکنم

 

اوه، زیرا او میخندد،

زیرا او میزید

نبودت را احساس میکنم .

 

اپریل 2008

 

رویکرد ها و اشاره ها

برای تهیۀ « { از برهنه در باد } تا { انسان} » به لینکهای ذیل ( زبان آلمانی ) روی آورده شده است:

www.letzte-version.de/infos/biographie-herbert groenemeyer/-21k-

www.magistrix.de/lyrics/Herbert%20Gr%F6nmeyer/Mensch-3244.html

 

1.      Herbert Grönemeyer

2.      der Mensch

3.      Flugzeuge im Bauch

4.      Deine Stimme gegen Armut

5.      Nackt im Wind


January 4th, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان